هم‌نوا

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات

رمان بوسه__ قسمت بیست وسوم

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۰۳ ب.ظ
رمان بوسه 
قسمت بیست وسوم
شب درد تمام وجود بوسه را گرفت .یادش نبود که پایش بسته است موقع غلت زدن در خواب پایش به تخت خورده بود .میخواست تحمل کند ولی نمی توانست با صدای آخش پدر بیدار شده بود .چراغ را روشن کرد.
فرزاد: چی شده بابا .
بوسه: پام خورد به تخت یادم نبود بابا .خیلی درد میکنه .
گریه امان بوسه را برید .بهراد خابالو آمد وگفت : چی شده بریم دکتر.
فرزاد: آره بریم داره گریه میکنه .
بهراد : برم روزگارو صدا کنم .اونم داروسازی خونده دیگه.
 فرزاد : الان خوابه .زشته بابا جان.
بهراد : بیدارمیشه چی میشه مگه.اصن بذار زنگ‌بزنم مش حیدر اینا زا برا نشن .
با سومین بوق روزگار جواب داد.بعد چند دقیقه روزگار با کیفش آمد.
بالشتی زیر پای بوسه گذاشت ودر کیفش را باز کرد وآمپولی در آورد وگفت: این مسکنه آرومت میکنه امروز گرفتم برای احتیاط داشته باشم.
بوسه به قیافه نگران روزگار نگاه کرد.سرش را بالا نمی آورد مثل همیشه محجوب بود .
بعداز تزریق آمپول دوتا بالشت دیگر کنار پای بوسه گذاشت وگفت: اینجوری پانت اینور اونور نمیشه .
فرزاد: دستت درد نکنه پسرم ،میخواستم ببرمش دکتر ،نذاشتیم توهم بخوابی.
روزگار:کاری نکردم .از اینکه بتونم کاری کنم براتون خوشحال میشم .
فرزاد: شما برو استراحت کن من پیشش میمونم تا بخوابه.
روزگار انگار که در رفتنش تردید داشته باشد گفت: پس اگه کاری بود بهم بگید .
فرزاد: حتما عزیزم .
روزگار به سمت بوسه برگشت ونگاهی کردوگفت: مراقب خودتون باشید ،شب خوش.
بعد رفتن روزگار بوسه چشمانش را بست .پدر کنارش نشست .
فرزاد: من اینجام بابا راحت بخواب.
بوسه: نه بابا شما برو من خوبم .
فرزاد: چرا دخترم مزاحمتم.
بوسه : بابا این چه حرفیه من حالم خوبه ،شماهم میخواید برید سرکار .اینجا موندنتون که فاید های نداره .کار داشتم صداتون میکنم .
فرزاد: باشه عزیزم پس صدام کن قول.
بوسه لبخندی زد وگفت: قول.
فرزاد پیشانی بوسه را بوسید وگفتدرم باز بذار که صدام کردی بشه کن .
بهراد سرش را داخل آوردوگفت:  خدا خیرت بده من داشتم میترکیدم چشمام بازشد .
حالا اگه کاری باری داشتی بگو.
بوسه خنده ای کرد وگفت .نه قربونت تو برو بخواب.
بعد از رفتن پدروبهراد بوسه چشمانش را بست ولی چشمان نگران روزگار را به یاد آورد .خدایا چرا اینجوری شدم من .در همین گیرودار بود که خواب به سراغش آمد.
صبح باکسالت از خواب بیدا شد .دیشب را تا صبح‌با فکروخیال گذرانده بود.سرش را بالا آورد صورت خندان پدر را دیدولبخندی به پدر زد.
فرزاد: دختر خوشگلم خوبه؟
بوسه: بله بابا ممنونم .شما خوبید ،دیشب همتوتو بی خواب کردم.
فرزاد: وای وای دختر گلم بزرگ شده چه گنده گنده حرف میزنه .بابا جون درد تو درد منه .من اگرم تو اتاق خودمم ولی دلم پیش توئه .نه الان بلکه همیشه.حتی وقتی زمانی که هیچ مشکلی هم نداشتید.
بوسه دستهایش را به سمت پدر دراز کرد تا پدر اورا در آغوش بگیرد.
پدر مثل زمان کودکیش اورا در آغوش کشید وپیشانیش را بوسید .
فرزاد: حالا برم برای دوردونم یه صبونه مفصل بیارم تا بخوره وجون بگیره .
بوسه: ممنونم بابا ،برای همچی.
پدر لبخند دیگری زد وبیرون رفت .بوسه گوشیش را برداشت وشماره مادر را گرفت .بعداز چند بوق صدای مادر آمد.
مهراز: بوسه عزیزم .صبحت بخیر دخترم.
بوسه: سلام مامان قشنگم خوبی؟ 
مهراز: من خوبم عزیزم .نرفتی دانشگاه
بوسه یادش آمد که مادرش هنوز خبر نداردسریع خودش را جمع کردوگفت: چرا گفتم قبل رفتن اول با شما صحبت کنم .
مهراز: فدات برم مامان .چیزی نمونده تا آخر هفته میام دیگه دلم برات یه ذره شده .
بوسه: منم همینطور مامان 
مهراز: باشه حالا احساساتی نشواول صبح الان منم گریم میگیره.
بوسه: باشه مامان جون مراقب خودت باش،به خاله وماهکم سلاممو برسون.
مهراز: تو هم به باباوبهراد سلام برسون تا خودم بهشون زنگ بزنم ،فدات بشم گلم.گشنمه
بوسه با تمام کردن مکا لمه اش نفس عمیقی کشید وبغضش را فرو داد.
پدر داخل شد با سینی صبحانه .
فرزاد: با مادرت حرف زدی.
بوسه: آره ،من بهش هیچی نگفتم شماهم یادتون باشه که چیزی نگید.
فرزاد: باشه دخترم ما هواسمون هست تو نگران نباش.
در ضمن من امروز سرکار نمیرم پیشت هستم .
بوسه: ولی بابا منکه کاری ندارم از کارتون نمونید خواهش میکنم .فریبا هم که همش مراقب منه ،اگه سرکار نرید من بیشتر ناراحت میشم .چون میدونم کاراتون خیلی زیاده. 
فرزاد: ولی کارام که از دخترم واجبتر نیست .
بوسه : میدونم بابا مهربونم ،من اینجوری راحترم .
فرزاد_:   باشه گلم من میرم ولی اگه کاری داشتی تا زنگ بزنی اومدم .
بوسه: قول میدم بابا جونم .
فرزاد: پسرسفارش نکنم که .
بوسه: مراقب خودم باشم ،حتما قول قول قول.
فرزاد بار دیگر دخترش رادر آغوشش فشرد وخداحافظی کرد ور فت.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
  • ۹۵/۰۱/۲۰
  • اکرم علی پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی